چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت


چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت


چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت


چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت


چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت

چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
بجویم بو که دریابم جمالت
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
که تو هم عاجزی اندر کمالت
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
شبم روشن شده است و من ز خوبی
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
ندانم بدر خوانم یا هلالت
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
که بس مشکل فتاده است این سوالت
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
خیالت دوش حالم دید گفتا
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
که دور از حال من زار است حالت
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت
مماناد ار بماند بی خیالت